English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4558 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
damper U الت میزان کردن جریان هوا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rate of flow U میزان جریان
tunes U میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tune U میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tuner U پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره
tuners U پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره
velocity gradiant U میزان تغییر سرعت سیال درواحد مسافت عمود بر خط جریان
isotach U خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
amperage U شدت جریان برق میزان نیروی برق برحسب امپر
inverting U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
marking current U جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
availability U میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
bond albedo U نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
leakage current U جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
collimate U موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
adjust میزان کردن
equilibration U میزان کردن
focussing U میزان کردن
focusses U میزان کردن
standardization U میزان کردن
focused U میزان کردن
focussed U میزان کردن
focuses U میزان کردن
align U میزان کردن
aligned U میزان کردن
aligning U میزان کردن
adjusting U میزان کردن
adjusts U میزان کردن
tune U میزان کردن
tunes U میزان کردن
collimate U میزان کردن
aligns U میزان کردن
adjustment میزان کردن
focus U میزان کردن
compensate U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensated U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensates U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
automatic spark advance U میزان کردن خودکار
hand advance U میزان کردن دستی
adjustments U تنظیم و میزان کردن
magneto timing U میزان کردن مگنت
line up <idiom> U به درستی میزان کردن
To synchonize the watches . U ساعتهارا به هم میزان کردن
countdowns U میزان کردن ساعت
countdown U میزان کردن ساعت
ignition timing U میزان کردن جرقه
spark advance & retard U میزان کردن جرقه
spark timing U میزان کردن جرقه
interrupter timing U میزان کردن جرقه
modulate U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
modulates U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
modulating U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
To set ones watch . U ساعت خودرا میزان کردن
adjusting U میزان کردن تنظیم کنید
adjusts U میزان کردن تنظیم کنید
semi automatic advance U میزان کردن نیم خودکار
to align oneself with somebody U خود را با کسی میزان [تطبیق] کردن
skew U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skews U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skewing U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
boresight U میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
flow U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver U گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
push pull U وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit U جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
currents U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
current U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
amps U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ranges U مرتب کردن میزان کردن
tempers U معتدل کردن میزان کردن
regulates U میزان کردن درست کردن
regulating U میزان کردن درست کردن
regulates U میزان کردن کنترل کردن
temper U معتدل کردن میزان کردن
regulated U میزان کردن کنترل کردن
tempered U معتدل کردن میزان کردن
ranged U مرتب کردن میزان کردن
range U مرتب کردن میزان کردن
leveling U میزان کردن افقی کردن
regulating U میزان کردن کنترل کردن
regulate U میزان کردن درست کردن
to balance out U میزان کردن [تنظیم کردن ]
regulate U میزان کردن کنترل کردن
regulated U میزان کردن درست کردن
heterodyne U ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor U مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor U گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
constant current U جریان مستقیم جریان ثابت باطری
induction current U جریان القاء شده جریان تحریک
counter current U جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
self adjusting U بخودی خود میزان شونده خود میزان
bottoming reamer U وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها
isobath U خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
kopfring U حلقه فلزی است که به دماغه بمب برای کم کردن میزان نفوذ ان در اب یا خاک وصل میشود
flows U جریان جاری کردن
switches U جریان را عوض کردن
switched U جریان را عوض کردن
switch U جریان را عوض کردن
flow U جریان جاری کردن
flowed U جریان جاری کردن
runoff coefficient U ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number U این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
current flow U سیلان جریان فلوی جریان
current compensation U کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
parasitic current U جریان نشتی جریان خارجی
three phase current U جریان سه فاز جریان دوار
flumming U تنگ کردن مقطع جریان اب
reflow U فروکش کردن جریان مجدد
grid current limiting U محدود کردن جریان شبکه
To swim against the current. U بر خلاف جریان آب شنا کردن
electrolyze U تجزیه کردن بوسیله جریان برق
measure U میزان کردن طی کردن
auxiliary contours U خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
gresham's law U پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
processes U جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
process U جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
throttles U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
to swim against the tide <idiom> U بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
to strive against the stream <idiom> U بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
throttle U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttling U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
to buck the trend <idiom> U بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
throttled U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
unstart U انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry U شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter U دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
vortex ring state U حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
weather helm U تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
deflector U صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
fanning U 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fan U 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fanned U 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fans U 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
depth contour U خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
plenum chamber U محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد
d.c. transformer U ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
alternators U ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
alternator U ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. machine U ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
electromagnetism U پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
noise level U میزان خش
rate U میزان
metres U میزان
amounted U میزان
adjustment U میزان
levelled U میزان
adjustments U میزان
libra U میزان
librae U میزان
scales U میزان
volume U میزان
meter U میزان
At the rate of . On a scale of . U به میزان
units U میزان
volumes U میزان
balance U میزان
amount U میزان
unit U میزان
levels U میزان
infiltration rate U میزان
amounts U میزان
criterion U میزان
meters U میزان
level U میزان
weight U میزان
yardstick U میزان
metre U میزان
amounting U میزان
balances U میزان
rhythms U میزان
yardsticks U میزان
rates U میزان
leveled U میزان
scalage U میزان
rhythm U میزان
measure U میزان
heavy current engineering U مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
resistance adjustment میزان پایداری
failure rate U میزان خرابی
admission rate U میزان پذیرش
level of effort U میزان تلاش
to figure up مبلغ یا میزان
data rate U میزان داده
tension adjustment میزان فشار
degree of protection U میزان حفافت
libra U برج میزان
performances U میزان کارائی
quantity discount U میزان تخفیف
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1سلام. می خواستم معنی این جمله رو بدونم :above threshold bias currents
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
1whatever vehicle you drive all its handling characteristics are affected by the load you carry including passengers
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com